این واسه کسایی که مثل من با خودشون خیلی صمیمی ان و خودشونو دوس دارن.
امروز روز عشقه...
میرم میشینم توی کافی شاپ که میگن خیلی شیکه...
یه قهوه ترک سفارش میدمُ...
تمام تنهاییمو پر میکنم باهاش...
غمام یادم میره...
تمام بدنم درد داره...
انگار به غم اعتیاد داره...
به قهوه م نگاه میکنمو تمام جمعیت به من...
این روزا انقدر تلخم که تلخی قهوه بیشتر شبیه شکلاته برام...
یکی نزدیکم میشه که خیلی اِشنا ِ باهام...
کادوشو با کلی ذوق باز میکنم...
از اینکه به یادم بوده بیشتر ذوق میکنم...
چه قدر سلیقه ی من و من شبیه ِ...
نمیدونم به من چی بگم که بتونه کارشو جبران کنه...
...
تردید دارم...
به عشق واقعیش...
همیشه بهم میگفتن خودخواه...
دیگه از حرف مردم معتبرتر؟!!!!...
...
بازم این گارسونه لعنتی...
...
خلوت من و منُ به هم میزنه...
میگه...
ساعت کار ما تموم شده...
نگاه میکنم به دوروبر...
انگار راست میگفت...
کمه فرصت...
پس رخصت...
هی من...
عاشقتم...
...
من و من تنها کسایی هستیم که هیچوقت عوض نمیشیم...
من و من به هم قول دادیم تا ابد پشت هم باشیم...
درسته من و من توی کافی شاپ اشنا شدیم...
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: کافی شاپ, ,